معرفی وبلاگ
این وبلاگ با اغاز انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران وبه نام مرد دهم marddahom ثبت شده است و بعد از انتخابات به نام راز گل نرگس تغییر نام یافت و قصد این است در زمینه های مختلف مطالبی ارزشمند را گرد اوری کرده و در خدمت بازدید کنندگان عزیز باشیم موفق باشید در پناه حق
صفحه ها
دسته
فیدها
وبلاگ دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 15713
تعداد نوشته ها : 51
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
GraphistThem241
  •  تقدیر
  •  من کودکی بودم
  •  او نیز کودکی بود
  •  من و او در عالم رویایی خویش
  •  خانه ای می ساختیم
  •  داستانها می بافتیم
  •  روز به روز قد می کشیدیم
  •  دست تقدیر
  •  فاصله ای انداخت میان من و او
  •  اما خانه رویائی مان یکی بود
  •  سالها گذشت او در انتظار من من در انتظار او
  •  نه او در انتظار من من گمشدم او پیدایم کرد
  •  یک روزی از خواب رویایی خود
  •  پنجره ای از پس کوههای بلند آویختم
  •  در سرزمین سر سبز از ساده گی
  •  و من به ساده گی رویاهایم او را دیدم
  •  با بالهای رنگین مثل گلهای بهاری
  •  باز پر پرواز من باز شد
  •  و در آن بیکرانه آخر دنیا به او رسیدم
  •  و او سالهاست با من است
  •  من واو با ساده گی هایمان ساده زندگی می کنیم
  •  و لذت این زندگی عالمی دارد
  •  لذت این ساده گیها عالمی دارد
  •  لذت ساده گی نه صداقت
  •  او یا می خندد یا می گرید
  •  من در هر دو حال خنده می بینم
  •  اما گریه هایش قلبم را می لرزاند
  •  و من نیز می گریم و او می خندد
  •  و من نیز می خندم هر دو می خندیم
  •  هر کس از دور ما را ببیند
  •  دو دیوانه را می بیند که می خندند
  •  در گذر از سالهای ساده گی
  •  در گلدان آرزو هایمان دو نهال گلی کاشتیم
  •  یکی گل من یکی گل او
  •  نه دو تا گل برای هر دو تامون
  •  اسمشان را یکی از زمین یکی را از آسمان گرفتیم
  •  در گذر عمر روزگارمان گلهای گلدانمان قد کشیدند
  •  و من نه او پرستاری گلها را پیشه خود کرده بود
  •  و من برای بازی با دلم
  •  در خانه رویاهای کوچکیم پنهان می شدم
  •  ما دیگر خود را فراموش کرده بودیم
  •  فکر اینکه همه زندگی گلهای گلدان ماست
  •  ترس از فردای نیامده ما را نگران می کرد
  •  آسیب پذیر بودیم
  •  با گذشت روزگار
  •  حصارهای مقاومی برای باغچه زندگیمان ساختیم
  •  و او همیشه همراه من
  •  و من دل نگران از هجوم تند باد زندگی
  •  با همه نگرانیها امیدوار مهربان عاشق در راهم
  •  اما انگار دیروزبود
  •  که من سفر کردم از شهری به شهری
  •  پشت کوههای سر به فلک کشیده
  •  حیران شدم حیران به این عظمت
  •  به این شکوه زندگی
  •  به اقتدار زندگی به این سرنوشت به این تقدیر
سه شنبه بیست و نهم 2 1388 1:20
  •  ديگرسو

  •  هرگز فكر منفي درخيالم نمي گنجد

  •  من باور هست كه قدرتمند هستم

  •  همه چيز بر سر جاي خويش استوار است

  •  آسمان زمين كرات آسماني

  •  ستارگان سيارات كهكشانها همه...

  •  بر سر جاي خويش پا بر جا هستند

  •  من در اوج و جلال

  •  با روحي مقدس

  •  با راهي روشن

  •  خانه دلم لبريز از عشق و آرزو

  •  قدرتمندانه در حركت

  •  هميشه در انديشه

  •  در انديشه ديگر سو

  •  درانديشه زمان وصل

  •  در انديشه هجرت

  •  هجرت به ابديت

  •  به سوي ارواح مقدس
سه شنبه بیست و نهم 2 1388 1:18
  •  آرزوها

  •  هزاران هزار آرزو داشتم

  •  همه با غروب آفتاب در تاريكي ناپديد شدند

  •  هزار آرزو هزار اميد هزار گل هديه كردم

  •  در زماني كه در روياهايم غلط مي خوردم

  •  همه چيز را از دست دادم

  •  تمام توانم را

  •  امروز دوباره بر مي خيزم

  •  تا با هزاران هزار ارزو

  •  شعر تازه اي بگويم

  •  امروز هزار ارزو هزار اميد هزار گل هديه ميكنم

  •  اما مي دانم

  •  امروز زماني كه در روياهايم غوطه ورم

  •  نقش و نگار مي زنم

  •  بر بلنداي كوهي استوار مسكن گزيده ام

  •  ديگر گزندي برايم نيست

  •  گزندي براي آرزوهايم نيست

سه شنبه بیست و نهم 2 1388 1:16
  •  زندگي در سكوت
  •  در را باز ميكنم كسي نيست
  •  مثل هميشه به سراغ ياداشتهايم مي روم
  •  يكي از يادداشتهايم را مروري مي كنم
  •  به نظرم مطالبش برايم گنگ است
  •  پاره اش مي كنم
  •  قلم را بر مي دارم
  •  روي برگه سفيدي ديگر دوباره مي نويسم
  •  اين بار مي خواهم سكوت اين خانه را بنويسم
  •  من تنهايم تنهاي تنهايم
  •  جاي پدر خاليست
  •  تصويرش بر سينه ديوار به يادگار مانده
  •   سلام مي كنم به زبان دل
  •  و او تبسمي دارد به لب
  •  صدايي از اتاق مادرم نمي آيد
  •  آه... آه خداي من مادرم ...مادر عزيزم
  •  انگار كه ديروز بود همه دور هم بوديم با همه مصائب روزگار
  •  خاهران و برادرانم از وقتي پدر و مادر رفتند
  •  انگار اين خانه هميشه در سكوت بوده است
  •  و من مجنون هر روز نقش تازه اي مي زنم
  •  راز و نيازها مي كنم
  •  ولي پدر رفته مادر رفته و تنهايم تنهاي تنهايم و سكوت
  •  غوغايي در درونم است بيتابم سكوت را مي شكنم
  •  ناله اي سر مي دهم بغضم مي گيرد
  •  و گريه سر مي دهم
  •  پدرم بدرود مادرم بدرود
  •  ميلاد دخت نبي اكرم حضرت فاطمه (س) به شما مبارك باشد
  •  مادرم روزت مبارك
  •  نام حضرت آرامش را به من بر مي گرداند
  •  و اشكهايم را را پاك مي كنم
  •  زمزمه اي مي آيد عزيز دلم ...
  •  فرزندم... خداي من...
  •  صداي مادرم... مادرجان... فداي قدمت...
  •  پدر جان فداي قدمت...
  •  و باز اشك مي ريزم
  •  اين بار اشك شوق مي ريزم
  •  روحت شاد پدر ... روحت شاد مادر... مادر
سه شنبه بیست و نهم 2 1388 1:1

پيام تسليت آية الله بهجت(ره)

 

انالله و انا اليه راجعون

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:

اذا مات العالم الفقيه ثلم في الاسلام ثلمة لايسدها شيء .

وقتي عالمي فقيه، فوت كند در اسلام رخنه و حفره‎اي ايجاد مي‎شود كه هيچ چيزي نمي‎تواند جاي آن را پر كند.(1)

 

با كمال تاسف و تاثر خبر رحلت عالم بزرگوار، اسوه تقوا و فروتني حضرت آية الله محمدتقي بهجت(ره)، بار ديگر ايران اسلامي‎مان را محزون نمود. و در ايام فاطميه، كه يادآور شهادت پاره تن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‎باشد، بيرق‎هاي عزا براي عالمي كه عمر خود را براي احياي دين پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) صرف نمود، در كنار پرچم‎هاي عزاي دخت گراميش قرار گرفت. باشد كه مورد شفاعت اين بانوي بزرگوار اسلام قرار گيرد.

موسسه فرهنگي و اصلاع‎رساني تبيان، اين ضايعه غم‎انگيز را محضر حضرت ولي عصر، آقا امام زمان(عج) و نايب بر حق ايشان حضرت آية الله خامنه‎اي و مردم قدرشناس و كاربران قدردان علما، تسليت عرض مي‎نمايد.  

آية الله بهجت

زندگينامه اين عالم بزرگوار  لطفا كليك كنيد

1- (تهذيب الاحكام، شيخ طوسي، ج1، ص 43، متن عربي.)

موسسه فرهنگي و اطلاع رساني  تبيان

دسته ها : فلسفه و عرفان
دوشنبه بیست و هشتم 2 1388 12:12

 بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع اقشار مختلف مردم رشت

11 / 2 / 80

بسم الله الرحمن الرحيم

الـحمدلله رب الـعالمين و الـصلاه و الـسلام عـلى سيدنا و نبينا ابى القاسم الـمصطفى مـحمد و عـلى الـه الاطـيبين الاطـهرين المنتجبين الهداه المهديين المعصومين سيما بقيه الله فى الارضين.

خـدا را سـپاسگزارم كه بار ديگر اين توفيق را يافتم كه در ميان مردم عزيز گيلان و جوانان پرشور و مومن اين خطه ى مردپرور حضور پيدا كنم و آنچه را كه در ذهـن خـود از گـيلان و گيلانى چه در گذشته ى تاريخ اين كشور, چه در دوران انـقلاب و چه دوران حاضر شناخته و دانسته ام, يك بار ديگر در ديدار رويارو, آن را تجربه كنم.

از شـما بـرادران و خواهرانى كه در اين مجمع عظيم گرد آمده ايد, همچنين از مـرد و زن پـرشور و عزيزى كه در خيابانها با اين كه دچار زحمت شدند با گل لـبخند و احـساسات پـاكشان خـدمتگزار خود را استقبال كردند, صميمانه تشكر مى كنم.

گـيلان مـوقعيت مـمتازى دارد; نه فقط از لحاظ اقليمى و جغرافيايى, بلكه از لـحاظ تـاريخى و انـسانى.هر چه در مد نگاه خود به اين سرزمين دقت مى كنيم, نـشـانه هاى عـظـمت بـيشترى را در آن مـى بينيم.گيلان سـرزمينى نـابغه پـرور اسـت.عـلماى بـزرگ, فــقيهان, فـيلسوفان, شـاعران و اديـبان, صـنعتگران و دانـشمندان, مـردان و زنـان از خـود گذشته ى شجاع در تجربه هاى گوناگون اين كـشور, سـرتاسر تـاريخ ايـن خـطه ى عـزيز و پـربركت را انباشته اند.از لحاظ اعتقادات مذهبى, اين منطقه ى پربركت و پرطراوت , يكى از نخستين مناطق كشور مـاست كـه دروازه هـاى نـاگشودنى خـود را بـر روى خـاندان پيغمبر و آل على گـشود.سالهاى مـتمادى بنى اميه و بنى عباس سعى كردند از اين ديواره ى عظيم الـبرز عـبور كـنند و لـشكريان خـود را بـه ايـن منطقه بياورند; اما موفق نـشدند.اين معبر, با شمشير و زور باز نشد; با عشق و ايمان باز شد.آن روزى كـه فرزندان مظلوم على و فاطمه از جور بنى اميه و بنى عباس, در اين كوههاى سـر به فلك كشيده به دنبال دلهاى مهربان و دستهاى كارآمد مى گشتند, به مردم گـيلان و خطه ى شمال كشور دست يافتند.اين جا بود كه دروازه ى البرز باز شد و اسـلام عـلوى آمـد.اين مـردم از روز اول كـه مسلمان شدند, آل على را قبله ى اسـلامى و مـعلم خود انتخاب كردند.از همين منطقه چند هزار مرد شجاع و دلاور به يارى فرزندان زيدبن على بلند شدند و به يمن رفتند.

حكومت علوى يمن, با بازوى دلاورمردان اين خطه برسر كار آمد.

زيـديها در يـمن هـيچ نـيرويى نـداشتند; گـيلانيها بـه آن جا رفتند و حكومت فـرزندان زيـدبن على شهيد را سر پا كردند.اين آغاز تاريخ اسلامى اين منطقه است.در طول تاريخ , رنگهاى گوناگون بر سياست اين كشور پهناور سايه افكنده اسـت; امـا رنـگ ثـابت ايـن مردم , ايمان بود.در دوران مشروطيت, در دوران اسـتبداد صـغير, در دوران دست اندازى انگليسيها و ديگر بيگانگان متجاوز به ايران, در همه ى اين تجربه ها, گيلانيها نشان دادند كه پيشروند.

مـيرزاكوچك شـجاع جنگلى, يك نمونه و يك مسطوره است; والا وقتى مرحوم ميرزا كوچك جنگلى در اين منطقه دلش با احساسات شجاعانه ى اسلامى بيدار شد, آن روز نـغمه ى اتـحاد اسـلام در سـرتاسر گيلان و در بين خواص اين مرز و بوم پيچيده بود.گيلانيها پيشرو مبارزات سياسى و فعاليتهاى مطبوعاتى بودند.

قـديمى ترين روزنامه هاى كشور و قديمى ترين فعاليتهاى سياسى, از جمله در اين مـنطقه بـوده است.در دوران رژيم ستمشاهى چون اين جا خطه ى سرسبز و با بركتى بود و آن را براى خودشان مى خواستند نه براى مردم انواع و اقسام جاذبه هايى را كـه بـراى آنـها جـاذبه مـحسوب مـى شد, در اين استان ايجاد كردند; شايد بـتوانند دين را از اين مردم جدا كنند.من در آن سالها به گيلان آمدم و رشت و مـناطق مختلف اين استان را از نزديك مشاهده كردم; ديدم دستهاى استعمارى و مـغرض, بـا فكر و دل و جان اين مردم چه مى كند; شايد بتواند اينها را از ديـن و ديـندارى جـدا كـند.اما بـعد از آن كه شعله ى انقلاب برخاست و انقلاب پيروز شد, همه ديدند يكى از نقاطى كه آن چنان پاى مردانگى و استقامت فشرد كـه هـمه را مـتوجه خـود كـردو هويت و شخصيت خود را نشان داد, منطقه ى شمال كـشور, از جـمله منطقه ى گيلان بود; چه در انقلاب , چه در جنگ, چه در روزهاى قـبل از جـنگ در آغـاز انـقلاب; آن وقـتى كـه هر كدام از گروهكهاى گوناگون مـى خواستند يارگيرى و سربازگيرى كنند و از فضايى كه با خون مردم مسلمان و بـا هـمت جوانان مومن و تحت رهبرى امام بزرگوار پديد آمده بود, سواستفاده كـنند.من همان روزها وارد رشت شدم, براى اين كه در محافل دانشeاهى و ميان جـوانان سـخنرانى كـنم.فراموش نـمى كنم, در ميدان بزرگ شهر آن قدر پلاكارد و اعـلاميه هاى بـزرگ و پـرده هاى عـظيم از طـرف گروهكها زده شده بود كه انسان مـتحير مـى ماند.با مـرحوم شهيد دكتر عضدى به قبرستان شهر رفتيم تا بر مزار مـيرزا كـوچك فـاتحه يى بخوانيم; آن جا هم عناصر گروهكها خودشان را رساندند براى اين كه ما را تهديد كنند; براى اين كه ميرزا كوچك خان را تحقير كنند; بـراى ايـن كه حـركت عـظيم اسـلامى مـردم ايـران را يك حركت مادى و جداى از انگيزه هاى معنوى بنمايانند, كه البته موفق نشدند.در آن شرايط, انسان گمان نمى كرد كه پنجه ى متجاوز اين بيگانه پرستها از اين شهر و از اين استان كنده شود; اما دين و ايمان و عشق و معنويت و جوهر ذاتى مردم اين منطقه دستها و انـگشتان بـيگانه را قطع كرد و اسلام و انگيزه هاى ايمانى و خواست برخاسته ى از دل و جان مردم مومن اين استان را بر هوسهاى فاسد و مفسد بيگانگان غلبه داد.گـيلان نـشان داد كه از اعماق جان به اسلام و قرآن و مكتب اهل بيت معتقد است.بعد هم دوران جنگ تحميلى شد.در اين دوران , لشكر گيلان يكى از لشكرهاى خـط شـكن بود.سرداران و شهيدان و جانبازان گيلانى ستارگان درخشانى شدند كه از يـادها هـرگز نـخواهند رفـت.اين يك تصوير بسيار كوچك و بسيار كمرنگ از مناقب مردم گيلان است.اين جا يك خطه ى بسيار پر بركت است.

آنـچه كـه من امروز مى خواهم با شما جمعيت پرشور و مومن و زن و مرد امتحان داده وتـجربه شده ى در راه خدا در ميان بگذارم, مقدارى به مسائل استان شما, مـقدارى هـم بـه مـسائل كشور و مسائل اساسى يى كه تك تك مرد و زن امروز ما نـسبت بـه آن حساسيت دارند و بايد داشته باشند و مسووليت دارند و بايد آن مسووليت را حس كنند همچنان كه حس مى كنند اشاره دارد.

و اما آنچه كه در مورد مسائل استان است.استان شما مجموعه يى از بركات الهى و طـبـيعى را در خـود دارد; اسـتانى بـرخوردار از دريـا, جـنگل,از بـندر, بـرخوردار از محصولات مهم و تعيين كننده مثل برنج و چاى و ابريشم و مركبات و غـيره منطقه يى برخوردار از آبهاى طبيعى, منطقه يى برخوردار از بسيارى از نعم الهى.

الـبته كـسانى كـه وارد ايـن شهر يا اين استان مى شوند, فضاى سرسبز, درياى زيـبا, كـوههاى پـوشيده ى از درخـت و چهره ى شاداب و روحيه ى با نشاط مردم را مـشاهده مـى كنند; اينها واقعياتى است كه به اين استان زيبايى مى دهد; ثروت اسـتان هـم به جاى خود; اما پشت سر اين زيباييها و بركات عظيمى كه در اين اسـتان وجود دارد, مشكلات و محروميتها و كم كاريها و نقصهايى هست كه معمولا جـلوى چـشم بـينندگانى كـه از بـيرون مـىآيند, نيست; اما دلسوزان استان و دلـسوزان اين استان در مركز و كسانى كه در فكر مسائل اساسى كشور هستند, به ايـن نـكات تـوجه دارنـد.در وراى بركاتى كه خداى متعال به اين منطقه داده است, ضعفها و مشكلاتى هم كه عمدتا ناشى از كم كارى و بى توجهى است, مشاهده مـى شود.آنچه را كـه مـن در دل آرزو مـى كنم, عـبارت اسـت از اين كه مردم و جـوانان ايـن اسـتان به مـعناى واقعى كلمه اين توانايى را پيدا كنند كه از امـكانات عـظيمى كه خداى متعال در اين استان گذاشته است, استفاده كنند.در ايـن استان نرخ بى كارى به تعبير رايج يا نسبت بى كارى به تعبير درست نبايد جـزو نسبتهاى بالا باشد; بلكه بايد جزو نسبتهاى پايين باشد; بلكه اصلا وجود نداشته باشد.

زمـينه زيـاد اسـت; ايـن هـمه نـيروى كار, اين همه جوان, اين همه استعداد انـسانى و ايـن همه استعداد طبيعى در سرتاسر اين استان وجود دارد; مسوولان كشور بايد به كمك خداى متعال و با برنامه ريزى و تدبير لازم, ترتيبى بدهند كـه از ايـن امـكانات طبيعى استفاده شود و اين استعدادها و نيروها در جهت درسـت به كار گرفته شوند; اگر سياستهاى اجرايى در جهت اين چيزها نيست, آن سـياستها تغيير پيدا كند; چه در زمينه ى واردات, چه در زمينه ى طرحهاى بزرگ ملى ياطرحهاى استانى.

الـبته آن طورى كه من اطلاع پيدا كردم و اطلاع دارم , مسوولان استان, مسوولان زحـمتكش و علاقه مند به مسائل و سرنوشت اين استان هستند; مطمئنم كه در مركز هـم مسوولان امر در قوه ى مجريه, استان بسيار پر بركت گيلان و اين مردم مومن را ارج مى نهند و قدر مى دانند.آنچه كه لازم است ما نقطه ى نگاه خود را به آن مـتمركز كـنيم , ايـن اسـت كه اهـتمام ويـژه يى بـه مـسائل اين استان مبذول شـود.اميدواريم فـرصت سـفر كـوتاه مـن بـتواند مسوولان را متوجه اين استان كـند.يكى از هـدفهاى من در سفرهايى كه مى كنم, همين است كه مسوولان دولتى و ذىربط به آن نقطه متوجه شوند و به مسائل آن استان اولويت ببخشند و اهتمام ويژه يى به آن مبذول كنند.مسوولان كشور به اين معنا اذعان مى كنند كه يكى از فـوايد مـهم اين سفرها همين است.ما مايل هستيم كه به مسائل استان گيلان كه كاملا حل شدنى است; اين استان بحمدالله مشكلات لاينحل ندارد پرداخته شود.اگر تـخريب جنگل يكى از مشكلات اين استان است; اگر مشكلات مربوط به كشت برنج يا كـشت چـاى يـا ابريشم و امثال اينها جزو مشكلات اين استان است; اگر مساله ى بـنادر و مـساله ى فـاضلابهاى شهرى جزو مشكلات اين استان است; اگر مساله ى آب شـرب جزو مشكلات اين استان است كه هست اينها چيزهايى نيست كه مسوولان دولتى در حل آنها دربمانند; اينها چيزهايى است كه قابل حل است; ولى اهتمام ويژه لازم دارد.نگاهها بايستى متمركز و متوجه بشود; همچنان كه در بعضى از موارد كـه اين كار صورت گرفته, مى بينيم كه آثار و بركاتى هم داشته است.البته در ايـن سـفر , هـمراه مـا يا به ما ملحق خواهند شد عده يى از وزراى محترم كه نسبت به مسائل استان ذىربط هستند, خواهند بود و اين جا مسائل را مورد بحث قـرار خـواهند داد.مـن در اين جا از همين تريبون به همه ى كسانى كه به نحوى مـسووليت مـسائل ايـن اسـتان به حوزه ى مديريت آنها متوجه است, عرض مى كنم; بـايد اهـتمام كـنند.اين اسـتان, استان بسيار عزيز و پر بركتى است و مردم بسيار خوب و سرزمين بسيار آماده يى دارد; (( بلده طيبه و رب غفور)).امروز, روز ولادت موسى بن جعفر (عليه الصلاه والسلام) است; به ميمنت و مباركى اين ولادت, مسوولان بايد به خودشان نه به مردم گيلان اين مژده رابدهند كه بتوانند براى حل مشكلات اين استان يك اقدام جدى و پيگيرانه بكنند.

در نظام اسلامى, آن چيزى كه از همه ى عناصر بيشتر اهميت دارد و مى تواند مثل كليدى قفلهاى بسته را در همه ى موارد و مسائل باز كند, عبارت است از ايمان عـميقى كـه هـم همت را برمى انگيزد, هم بازوان و گامها را محكم مى كند, و هم دلـها را اسـتحكام مـى بخشد و انسان اميد پيدا مى كند.وقتى كه مسوول كشورى, وزيـرى كـه در كـابينه است, مسوولى كه در استان است, مديرى كه در بخشى از بـخشها كـار مى كند, قلبش با چنين ايمانى مستحكم باشد و بداند كه با تلاش و كـار عـالمانه و مدبرانه ى او, بلاشك از سوى خداى متعال بر اين كار نتيجه يى مترتب مى شود , هرگز نااميد نمى شود.

الـبته هـميشه بـه مسوولان كشور توصيه كرده ام, امروز هم توصيه مى كنم كه در مـسائل كـشور و گـشودن گره هاى مردم بايد جدى باشند و اين را كار اصلى خود بـدانند.اگر مـسوولان كشور در هر نقطه يى چه در مركز و چه در شهرستانها كار اصـلى خـود را رسيدگى به مشكلات مردم بدانند; سرگرميهاى سياسى و پرداختن به مـسائل شـعارى, دلهاى آنها را به اين طرف و آن طرف نكشاند و نيروهاى آنها را بـه هـدر ندهد و هرز نبرد; مجموعه ى كارى , كابينه ىكارى , وزيرى كارى و مـديركارى داشـته بـاشيم; اگر آن ايمان با اين احساس مسووليت همراه بشود, همه ى مشكلات قابل حل است .

مـملكت مـا را دهها سال عقب نگه داشته بودند هم از لحاظ علمى, هم از لحاظ وضـع زنـدگى مـردم با همه ى اينها, بيدارى و نشاط و سرزندگى ناشى از انقلاب اسـلامى و اميدى كه همين ايمان اسلامى به تك تك دلهاى مردم داد, در كشور تحول ايجاد كرده است.كسانى كه اوضاع دانشگاه و صنعت و مسائل علمى و تجربى كشور و اوضـاع زنـدگى مردم را, آن روز و امروز, مشاهده و با هم مقايسه مى كنند, در مـى يابند كـه انـقلاب بـه بركت ايمان اسلامى و به بركت استفاده ى از حضور مـردم در صحنه, توانسته است زندگى را در كشور ما با تحول همراه كند.ما از قـافله ى زنـدگى, فـرسنگها عقب افتاده بوديم; دور از همه ى پيشرفتهاى زندگى بـوديم; فـقط قشر مرفهى استفاده كننده و مصرف كننده ى محصولات خارجى بودند; امـا آنـچه كـه بـه بركت انقلاب ايجاد شده, كشور را در جاده ى ترقى و تعالى انـداخته; راه تحول را باز كرده; دلها را اميد وار كرده و پايه هاى علمى و فكرى را مستحكم كرده است; اما اينها كافى نيست.

هيچ وقت نبايد تصور كرد كه راههاى انحراف بسته است; نخير, ممكن است انسان امـين و شـرافتمندى بر اثر غفلت و بى توجهى دچار لغزش شود; اگر آن لغزش را جبران نكند به زبان دين, اگر توبه نكند آن لغزش به لغزش ديگر و لغزش بعدى مـنتهى مى شود و او را تا دره ى سقوط مى كشاند; اين ممكن است; در تاريخ و در زمان ما هم اتفاق افتاده است.

ايـن كـه ديشب (پريشب) خطاب به روساى محترم سه قوه آن تذكرات را دادم, به خـاطر اين است كه من نقش فساد را در نابود كردن همه ى دستاوردها, نقش بسيار خـطرناكى مـى بينم.در هر جايى كه يك نابسامانى وجود دارد, يكى از محتملهاى بسيار بالا وجود فساد است.

الـبته مـمكن است در جايى بى تدبيرى و سو مديريت باشد; اما يكى از محتملاتى كـه به هيچ وجه قابل اغماض نيست, وجود فساد است.با فساد بايد مبارزه شود; هـمه بـايد مـبارزه كـنند; مخصوص قوه ى قضاييه هم نيست; قوه ى مجريه و قوه ى مـقننه هـم نـقش دارنـد; هـر كدام نقش جداگانه يى دارند; منتها بايد با هم همكارى كنند.

مـن اول سـال بـه هـمه گـفتم, اقتدار ملت ايران هنگامى تامين خواهد شد كه دستگاههاى مسوول كشور با هم همكارى كنند; اگر در جايى نقطه يى هست كه براى سـرنوشت كشور و ملت خطراتى را با خود دارد, مسووليت همه ى مسوولان كشور است كـه با نـهايت مسووليت و باكمال اتكال و اتكا به خدا و با قدرتى كه ملت به دسـت آنـها داده اسـت, با آن نقطه برخورد كنند.همكارى بين سه قوه, يكى از شرايط اصلى براى رفع شدن مشكلات عمومى مردم است.

نـاهماهنگى هايى كـه گـاهى ديـده مـى شود, بـه ضـرر مردم است.من به هيچ وجه نـپسنديدم كـه وقـتى قـوه ى قـضاييه براساس احساس قانونى مساله يى را تشخيص مـى دهد و اقـدام مـى كند, قـوه ى مـقننه در مـقابل او قـد عـلم كـند! مـعنى نـدارد.ممكن اسـت دسـتگاهى در كـشور براساس مسووليت خود تشخيص بدهد كه در امـرى اقدام كند و دستگاه ديگرى نداند كه او بر اساس چه مصلحتى اين كار را كـرده اسـت; اين كاملا ممكن است; اما اين نبايد موجب آن شود كه هر دستگاهى اگـر كار دستگاه ديگرى را درست نفهميد, آشكارا و علنى باآن دستگاه برخورد كـند ! ايـن كـه معنى ندارد.اگر اين روال بخواهد در كشور ادامه پيدا كند, هماهنگى قوا مختل خواهد شد; قوا بايد با هم هماهنگ عمل كنند.

مـسائل سـياسى نـبايد جلوى چشمهايى را كه بايد در مسائل كشور دقيق باشند, بـگيرد و آنـها را از فهم و شناخت حقيقت غافل كند; همه بايد با هم همكارى كنند تا اقتدار ملت ايران تامين شود.

بـنده گفتم اقتدار ملى; توقعم اين است كه همه ى مسوولان در راه تحقق اقتدار مـلى فعاليت و تلاش كنند; نه اين كه به لفاظى و بحثهاى نظرى بپردازند; يكى بـگويد اقـتدار مـلى ايـن اسـت, ديگرى بنويسد نخير, آن است; اين بحثها به دردمردم نمى خورد.

معلوم است اقتدار ملى چيست.ملت آن موقعى احساس اقتدار ملى مى كند كه ببيند مـسوولانش بـجا و درسـت عمل مى كنند; درست مى انديشند و درست حرف مى زنند; از مـنافع او در مقابل دشمنان و گرگها دفاع مى كنند; براى نيازهاى او وقت صرف مى كنند; براى اودل مى سوزانند واز خودشان توانايى و كارايى نشان مى دهند.

اقتدار ملى, اقتدار ملت ايران است; اما با تلاش مسوولان.روساى قوا و مسوولان بـخشهاى مـختلف كـشور , با عمل خود اقتدار ملى را تامين مى كنند و به وجود مىآورند.

شـما مـردم آن وقتى كه ببينيد مسوولى در مقابله ى با متجاوزان به حقوق شما سـينه سـپر مى كند, احساس اقتدار مى كنيد.وقتى ببينيد كسانى نشسته اند كه از مـنافع مـلت قدرتمندانه, با گذشت, با صرف كردن همه ى توان و نيروى خوددفاع مى كنند, شما احساس اقتدار مى كنيد.

يـك مـلت آن وقـتى احساس ضعف مى كند كه ببيند مسوولانش يا نمى فهمند, يا دير مـى جنبند, يـا خداى نكرده به اشاره ى انگشت ديگران مى جنبند; در اين جا اين ملت احساس بى پناهى و ضعف مى كند.خدا را شكر مى كنيم كه مسوولان كشور سالمند.

مـسوولان كـشور براى انجام وظيفه, عمرشان را دارند صرف مى كنند; اين مسئله ى بـسيار مـهمى اسـت.فرق مى كند كه كسانى طبق تبليغات راديوهاى بيگانه, براى مقاصد شخصى خودشان تلاش كنند; يانه, براى خاطر خدا كار كنند.آنچه كه براى يك مـلت اهـميت دارد, ايـن است كه در همه ى رده ها از بالا تا پايين مسوولانى كه انـگشت آنـها مـى توانند گرهها را باز كند,همين طور با احساس مسووليت و با عقل و تدبير كار كنند.آنچه كه بنده كه خدمتگزار ديگران هستم انتظار دارم, ايـن اسـت كه وقتى بحث اقتدار ملى مطرح مى شود, به جاى بازى با الفاظ و به جـاى بـحثهاى تـهى, هـمه سـعى كـنند بـه معناى حقيقى كلمه با كار و تلاش و زحـمتكشى خود اقتدار ملى را تحقق و واقعيت ببخشند.وقتى بحث اشتغال جوانان در كـشور مـطرح مـى شود, آن كسانى كه مسووليت اين كار را دارند, دنبال اين كار را به طور جدى بگيرند; اين مساله ى بسيار مهمى است.البته من با جوانها حـرفهاى زيـادى دارم ; يك جلسه هم ان شاالله با جوانها خواهيم داشت; در آن جـا آنـچه كـه در ذهـنم هست, به جوانها عرض خواهم كرد; الان نمى خواهم وارد آن مباحث بشوم; اما مساله ى اشتغال, مساله ى جوانها, مساله ى اين همه سرمايه ى انـسانى انـباشته ى بـر روى هـم, يكى از مسائل بسيار مهم است; مسوولان كشور بايد به اين فكر باشند.

از جمله ى مسائل مهم ديگر كشور, همين مساله ى انتخابات رياست جمهورى است.من دربـاره ى انتخابات رياست جمهورى ان شاالله حرفهايى خواهم داشت و توصيه هايى خـواهم كرد; اما چون اين روزها فرصت ثبت نام داوطلبان رياست جمهورى است , چند مطلب را عرض مى كنم: اول, آن كـسانى كه خودشان اين توانايى و همت را مى يابند كه بتوانند در آن مـوقعيت قـرار بگيرند, بايد بروند و خودشان را در معرض قرار بدهند; اين هم يك وظيفه است.

وظـيفه ى آحـاد عـظيم مـلت هـم ايـن است كه در اين حادثه بسيار مهمى كه به سـرنوشت كـشور مـربوط مـى شود, به طور دلسوزانه و مسوولانه شركت كنند.در هر نـوبت انـتخابات رياست جمهورى البته انتخابات ديگر هم همين طور است; منتها انـتخابات ريـاست جـمهورى مـهمتر اسـت بوقهاى تبليغاتى دشمنان از مدتى پيش مـشغول سـمپاشى و آلـوده كردن و زهرآگين كردن فضا مى شوند; شايد بتوانند به انـتخابات لطمه يى بزنند.شما بدانيد و همه ملت عزيز ايران بدانند و مى دانم كـه مـى دانيد; دشمن چشم دوخته است كه انتخابات رياست جمهورى, انتخابات بى رونـقى بـشود; بـراى آنـها ايـن مـهم اسـت.در درجـه اول دشمن مايل است كه انـتخابات بـى رونـق شود.البته در درجه ى دوم ممكن است كسى را بركسى ترجيح بدهند; اما آن درجه ى بعدى است; در درجه ى اول مى خواهند كه انتخابات بى رونق شـود.اما نقطه ى مقابل آن, براى دلسوزان نظام و شخص اين جانب, در درجه اول ايـن مـهم اسـت كـه انتخابات, انتخابات پر رونق و پرشورى شود و آحاد عظيم مردم شركت در انتخابات را وظيفه ى خودشان بدانند.

نـكته ى بـعدى در بـاب انـتخابات ايـن است كه مردم بايد به فكر شناخت اصلح باشند; چون چيز كوچكى نيست.

مـساله ى انتخابات, مساله ى سپردن سرنوشت بخش عمده ى امكانات كشور به يك نفر و يـك مـجموعه اسـت.سر نـوشت مسائل اقتصادى, مسائل فرهنگى, روابط خارجى و مـسائل گـوناگون ديـگر تا حدود زيادى به اين قضيه وابسته است.درست است كه قـواى ديـگر هر كدام وظايفى دارند, اما مهمترين مسائل و فعاليتهايى كه در بـخشهاى مـختلف كشور به جريان مى افتد, به قوه ى مجريه مربوط است كه سرنوشت آن در ايـن انتخابات مـعلوم مـى شود.البته مـا هـنوز درست نمى دانيم چه كسانى نامزد خواهند شد; از فردا معلوم خواهد شد.كسانى مى روند نامزد مى شوند; بعد هـم شوراى نگهبان طبق وظيفه ى قانونى خود آن كسانى را كه از لحاظ معيارهاى قـانونى صلاحيت دارند, مشخص خواهند كرد; سپس من و شما بايستى برويم در بين ايـن مـجموعه نـگاه كـنيم و آن كـسى را كه اصلح است, انتخاب كنيم; اين هم وظيفه بسيار مهمى است.

نكته ى سوم در اين زمينه, خطاب به نامزدهاى انتخابات است.

انـتخابات در كـشور مـا بـايد مسابقه براى خدمت باشد, نه مسابقه براى كسب قـدرت; انـتخابات اسلامى اين است.آن جايى كه دعوا بر سر قدرت است, آن طورى مـى شود كه شما در بعضى از انتخاباتهاى دنيا مشاهده مى كنيد; يك نمونه اش را هـم در انـتخابات اخـير امـريكا ديديد.آن جا دعوا بر سر قدرت است; دست به يـقه اند; هر طرف مى خواهد قدرت را به حزب و مجموعه ى خودش منتقل كند.مساله, مـساله ى كـسب قـدرت اسـت; صريحا هم مى گويند:تلاش مى كنيم تا به قدرت و مقام برسيم.در منطق اسلامى, قدرت و عزت و آبرو و خوشنامى و امكانات , فقط و فقط بـراى خـدمت بـه مـردم و حـركت دادن خود و جامعه و كشور در راه نظام مقدس اسلامى و رسيدن به آرمانهاى بلندى است كه انسانها نيازمند آنند.

ايـن مـسند, مـسابقه بـراى خدمت و زحمتكشى است.هر كس كه آماده است بيش از ديـگران زحـمت بـكشد و توقعى را كه مسوولان كشورهاى ديگر از مقام و موقعيت خود دارند, نداشته باشد, بيايد داخل اين ميدان بشود.

نـبايد كـسانى تـصور كـنند كه رسيدن به رياست فلان مقام همچنان كه در دنيا معمول و رايج است بايد با برخورداريهاى فراوان همراه باشد.ما امسال را به عنوان سال رفتار علوى نامگذارى كرديم.ما كجا, رفتار علوى كجا؟ اما بالاخره وظـيفه داريـم; چـاره يى نـداريم, جـز اين كه در اين راه حركت كنيم.ما بايد فـاصله ى خـود را كم كنيم و تا آن جايى كه مى توانيم, جد و جهد نماييم; يكى از اولـين قـدمها در ايـن راه, هـمين اسـت.افزون طـلبى براى مسوولان ممنوع اسـت.مشى اشـرافيگرايانه بـراى مـسوولان كشور نقطه ى ضعف به شمار مىآيد.اگر ديگران اين را لازمه ى رسيدن به مقامات عاليه كشور مى دانند, در نظام اسلامى, ايـنها نـه تـنها لازمـه اش نـيست, بلكه نقطه ى ضعف هم محسوب مى شود.بنابراين داوطلبان بدانند كه اين راه, راه خدمت است; مسابقه و رقابت در اين راه هم رقـابت براى خدمت كردن هرچه بيشتر است.اگر اين طور شد, آنگاه در تبليغات, در بيان مطالب به يكديگر يا نسبت به خود, حدود رعايت خواهد شد.

آخـرين نـكته يى كـه دربـاب انتخابات عرض مى كنم, اين است كه فضاى انتخابات بايد سالم باشد.

عـده يى بـا قـلم و بـيان و مـطبوعات, عده يى هم با ابراز مخالفت با فلانى يا طـرفدارى از اين نامزد يا آن نامزد, نبايد فضا را آلوده كنند.آن كسانى كه بـه اسـلام احـترام مى گذارند, آن كسانى كه قدر و ارزش جمهورى اسلامى را ارج مـى نهند, آن كـسانى كـه از مـا حرف شنوى دارند, در هر جاى كشور هستند, از همين اول كار مراقب باشند.

كار شكنى نسبت به ديگران, لجن پراكنى عليه اين نامزد يا آن نامزد, بدگويى كـردن و افـشاگريهاى بـى اصـل و پـايه و اسـاس نسبت به اشخاص, همه ى اينها كـارهاى مـمنوع و ضـد ارزش و خـلاف مشى جمهورى اسلامى و خلاف حق است; از اين كارها اجتناب كنند.

الـبته مـن بـه شما عرض كنم, امروز در عرصه ى جهانى و در فضاى بين المللى, مـسائل ايـران يكى از برجسته ترين مسائل و مقابل چشمهاست.اگر صهيونيستها و امـريكاييها از مـواضع مـستقل ايران, از ايستادگى ملت ايران, از اين پيوند مـستحكمى كـه مـيان ملت و مسوولان وجود دارد, رنج مى برند كه مى برند عصبانى مـى شوند كـه مـى شوند امـابسيارى در سطح عالم, با نگاه ستايش به اين ملت و مواضع اين ملت و به اوضاع اين كشور نگاه مى كنند.

همين گردهمايى مربوط به انتفاضه ى مردم مظلوم فلسطين, يكى از آن نشانه هاى افـتخار و سـربلندى و اسـتقلال مـلت ايران بود.ديگران همين حرفها در دلشان هست, اما جرات نمى كنند بر زبان جارى كنند.در سطح دنياى اسلام, ملتها دلشان خـون اسـت از ايـنكه مـى بينند وحشيگريهاى رژيم صهيونيستى مورد حمايت دولت امـريكاست.مى بينند كـه كسانى با وقاحت هرچه تمامتر ادعاى طرفدارى از حقوق انـسان را مـى كنند; امـا در مقابل يك رژيم سفاك كه حقوق يك ملت را در خانه ى خـودش ايـن طـور پايمال مى كند, نه تنها سكوت مى كنند, بلكه از آن متجاوز و ظـالم حـمايت هـم مى كنند و مى خواهند آن ملت مظلوم را زير پا له كنند.باور كـنيد كـه دل مـلتهاى مـسلمان خـون است از اين كه مى بينند بعضى از دولتها سـاكتند; بـعضى از دولتها بدتر از سكوت, با همان متجاوزان همراهى مى كنند! الـبته از حـق نـبايد گـذشت; بعضى از دولتهاى اسلامى در اين ميدان شجاعانه وارد شده اند; اما همه, ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى را ستايش مى كنند كه با اين شجاعت و صراحت , مواضع خود را بيان مى كند.

آن روزى كـه ايـن گـردهمايى در تهران تشكيل شد, مردم مظلوم و شجاع فلسطين اشغالى در خانه هاى خود تلويزيونها را روشن كرده بودند و اجلاس تهران را كه مستقيم از ماهواره پخش مى شد تماشا مى كردند.آنها احساس مى كردند كه از همه ى دنـياى اسـلام كـسانى در مركز برافراشتن پرچم حاكميت اسلام جمع شده اند و از آنـها دارنـد حـمايت مـى كنند; لـذا روحـيه آنـها بـالا رفـت و احـساس قدرت كردند.افتخار اين پديده ى ستايش برانگيز متعلق به شما ملت عزيز, شما جوانان مـومن و شـما انسانهاى غيورى است كه در اين استان و در نقاط ديگر كشور از مـسوولان پـشتيبانى مى كنيد.اين پشتيبانيها, اين ارتباط قلبى و عاطفى بسيار صميمانه مى تواند گره گشاى بسيارى از مشكلات باشد و ان شاالله راه آينده ى اين ملت را روشن و افقها را شفاف كند.

پـروردگارا! بـه محمد و آل محمد, فضل و رحمت و خير و حمايت خود را بر اين مردم عزيز نازل كن.

پروردگارا! ملت ايران را سربلند و سرافراز كن.پروردگارا! پرچم اسلام را در همه جاى جهان به اهتزاز درآور.

پروردگارا! دشمنان اسلام و جمهورى اسلامى, دشمنان اين مرز و بوم و اين ملت, و دشـمنان اين جوانان مومن را منكوب بفرما.پروردگارا! به محمد و آل محمد, بـا هـمت مـسوولان ايـن كشور, آن چنان كه شايسته ى اين كشور و اين ملت است, همه ى مشكلات را برطرف بفرما.

پروردگارا! روح مـطهر شـهيدان عـزيز مـا بـخصوص شهيدان بزرگوار اين سرزمين را با روح اولـياى خـودت مـحشور بگردان; جانبازان و ايثارگران عزيز را مشمول رحمت و فضل خود بفرما و روح مطهر امام بزرگوار را با اوليايت محشور كن.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركات

منبع: كتابخانه تبيان

دوشنبه بیست و هشتم 2 1388 1:52

  اهميت انتخابات و نقش مردم از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)

61/8/27

چنانچه همه با هم نباشند و در صحنه حاضر نباشند و رأى به وكلا ندهند و رأى به مجلس خبرگان ندهند و وكلايى كه بايد تعيين بشود و كسرى دارند رأى كم بياورند، اين[ها] برخلاف تكليف عمل كرده‏اند. بايد همه در صحنه باشند و همه وارد باشند. و من به قشر روحانيت هم عرض مى‏كنم كه كناره‏گيرى موجب اين مى‏شود كه همانطورى كه در زمان سابق از [اين ]كناره‏گيرى علماى مذاهب، اسباب اين شد كه ملت ما و بزرگانشان جدا شدندو هر كارى خواستند دولتها كردند و دولتها را به حال خود گذاشتندو هرطور سركشى خواستند كردند، چنانچه شما از صحنه بيرون برويد و علما، دانشمندان از صحنه بيرون بروند، اين اسباب اين مى‏شود كه باز آن مسائل سابق پيش بيايد. امروز تكليف است؛ مجلس خبرگان تكليف است براى همه كه هم در آن كه مى‏خواهد خبره بشود بايد برود اسم‏نويسى كند، آن كه لايق است برود و اسم‏نويسى كند و ملت به آنها رأى بدهند. در هر صورت، چنانچه ما همه‏مان در صحنه نباشيم و همه به فكر اين نباشيم كه اين كشوررا از شرّ مفسدان نجات بدهيم، اگر به فكر نباشيم ـ‌خداى نخواسته‌ اگر در وضع حاضر هم خيلى تأثير نكند، در وضع آينده ملت باز تأثير مى‏كند و ـ‌خداى نخواسته‌ دوباره ملت ما را گرفتار آنطور اشخاص مى‏كند كه بر صغير و كبير ما رحم نكنند.

61/9/3

از جمله امورى كه اجانب به آن دامن مى‏زنند، همين مسأله انتخابات است. هر انتخاباتى كه در ايران مى‏شود اينها مى‏گويند:

مردم اين دفعه نمى‏آيند، مردم سست و خسته شده‏اند. و شما ديديد كه در انتخابات گذشته، از انتخابات اصل نظام جمهورى اسلامى گرفته تا مجلس خبرگان براى قانون اساسى، مجلس و رؤساى جمهور، مردم هر دفعه بهتر از دفعه قبل شركت كرده‏اند.

الآن هم عده‏اى در خارج نشسته‏اند و تبليغ مى‏كنند كه اين دفعه ديگر مردم خسته شده‏اند و شور سابق را ندارند و از اين قبيل حرفها. اينها اكثراً عقده‏هايى در دل دارند و روى همين عقده‏هاست كه اين صحبتها را مى‏كنند. اگر عقده‏هاى درونى آنها حل مى‏شد، چنين صحبتهايى را نمى‏كردند. همين منافقين و ديگران كه مردم آنها را از ايران بيرونشان كرده‏اند، در خارج نشسته‏اند و مى‏گويند: مردم با ما هستند.

شما ائمه جمعه موظفيد براى جلوگيرى از شيطنتهايى كه اينها مى‏كنند و مى‏گويند مردم اعراض كرده‏اند و در انتخابات شركت نمى‏كنند، مردم را به شركت در انتخابات دعوت كنيد و مردم نيز ثابت كنند كه اعراض نكرده‏اند و با شركتشان در انتخابات ثابت كنند كه از اسلام رويگردان نيستند.

61/9/11

از جمله چيزهايى كه باز تكليف همه ماست و تكليف آقايان استكه مردم را به آن دعوت كنند و دنباله حضور در صحنه است اين است كه مجلس خبرگانى كه ما امروز در پيش داريم، اينطور نباشدكه آقايان، ديگران كناره‏گيرى كنند، سستى كنند؛ ملت را دعوت كنند، خودشان تشريف ببرند به پاى صندوق رأى، رأى بدهند ، ملت را دعوت كنند به رأى. منتها ملت و شما و هركس آزاد است هميشه و به هركس كه مى‏خواهد رأى مى‏دهد، ولو آنكه آقايان و ـ‌فرض كنيد كه‌ علماى حوزه علميه تهران يا قم آنها را معرفى نكرده باشند. شما الزامى نداريد به اينكه هر چه آنها معرفى كردند شما هم همان را معرفى كنيد. البته آنها بررسى كرده‏اند، تخصص در اين امر دارند، بررسى از امور كرده‏اند و با بررسى، اين كار را انجام داده‏اند، لكن اين اسباب اين نمى‏شود كه كسى الزام كند كسى را كه تو بايد به فلان رأى بدهى. آزاد هستيد و رضاى خدا را در نظر بگيريد، و توجه به خدا داشته باشيد و پاى صندوقها بعد از اينكه اعلام كردند، تشريف ببريد و رأى خودتان را بدهيد. اين رأى به اسلام است. همانطور كه جمهورى اسلامى را شما رفتيد و رأى داديد و تقريباً از صد كمى كمتر رأى داديد، اينجا هم اميد است كه به همين‏طورها باشد، ان‏شاءاللّه‏.

61/9/16

همان‏طور كه قبلاً تذكر دادم مردم در دادن رأى به اشخاص واجد شرايط آزاد هستند، و هيچ كس را حق الزام كسى نيست. و من اميدوارم كه ملت شريف ايران در اين امر مهم الهى كه منحرفان از هر چيزى بيشتر با آن مخالفت كرده و مى‏كنند و اين نيز از اهميت آن است، يكدل و يك‏جهت در روز انتخابات به سوى صندوقها هجوم برند و آراى خود را به صندوقها بريزند. و اميد است علماى اعلام ـ‌كثّراللّه‏ امثالهم‌ هم خود شركت نمايند و هم ملت را ارشاد فرمايند.

62/7/13

مردم در انتخابات موظفند، موظف شرعى هستند كه اختلافات كوبنده را از آن دست بردارند، و اين يك امرى است كه بين همه هست، يعنى يك تكليفى متوجه به همه هست، به من طلبه كه اينجا نشسته‏ام و به شما علما و همه علماى بلاد و همه قشرهاى ملت، همه روشنفكران، همه نويسندگان، گويندگان، به همه تكليف شرعى است كه نگذاريد مسأله مثل مسأله مشروطيت بشود. عبرت بگيريد از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهايى كه مخالف با اسلام و جمهورى اسلامى هستند و بازيگر هستند، آنها مى‏آيند قبضه مى‏كنند. يكى از امورى كه خيلى لازم است، همين مسأله است كه بايد تذكر بدهند آقايان، تنبه بدهند آقايان.

و آن مطلب اول هم كه عرض كردم تذكر بدهند به مردم به اينكه امروز ايران، اينهايى كه در كار هستند، اينهايى كه متكفل امور هستند، چه مجلس و چه دولت و چه قوّه قضائيه و همه اينها يك راه دارند مى‏روند. البته نادر تويشان هست كه شيطان است ، لكن به حسب نوع امور، اينها دارند يك راه مى‏روند، خطوط مختلفه در كار نيست.

اين توطئه را كه مى‏خواهند با اسم خطوط مختلفه، يك دستهرا طرفدار يك جبهه بكنند و يك دسته را طرفدار يك جبهه بكنند،و در صورتى كه خود آنها با هم اختلاف ندارند، مريدها به اختلاف بيفتند و كم كم در همه جا همان حرفهايى كه در مشروطه بود، كه در يك شهر يك دسته اهل منبر مشروطه بودند، يك دسته اهل منبر مستبد بودند، و در خانه‏ها همين مسائل بود و در بازار همين مسائل بود، يك وقت اينطور نشود كه مردم را به جان هم بيندازند، اين براى طرفدارى از فلان شخصيت و آن براى طرفدارى از فلان شخصيت، در صورتى كه همه‏اش توهّم بيشتر نيست.

و همين طور در انتخابات توجه كنند، مردم را توجه بدهيد به اينكه شما مى‏خواهيد اسلام را حفظ كنيد، بايد منتخبين شما اشخاصى باشند كه توجه به اسلام داشته باشند، متعهد به اسلام باشند، بازيگر نباشند، به شرق و غرب توجه نداشته باشند. بايد تكليف كرد به مردم كه وقتى انتخابات پيش آمد به طور شايسته ، روحانيين عمل كنند، وعاظ عمل كنند و مردم هم به تبع آنها عمل كنند تا يك مجلسى داشته باشيم كه ديگر در آن هيچ اشخاصى كه مخالف با وجهه جمهوريت هستند نداشته باشيم.

62/9/20

دوره اول مجلس در مشروطه بد نبود و شايد هم خوب بود، ولى بعدها كم كم رسيد به جايى كه خودشان افرادى را انتخاب مى‏كردند. پس ما بايد سعى كنيم مرتبه دوم بهتر از اول باشد، مردم بهتر شركت كنند، مردم در صحنه حاضر باشند و تحت تأثير كسىو اقع نشوند. مردم با علما و اشخاص مورد اعتمادشان مشورت كنند، بعد به هر كس كه خواستند رأى دهند. مردم نبايد كنار بروند، اگر مردم كنار بروند همه شكست مى‏خوريم. خود مردم نگذارند قلدرها دخالت كنند، افراد نالايق دخالت كنند. اگر عده‏اى جمع شدند و افراد نالايق را انتخاب كردند، مردم به آنها رأى ندهند، اگر مردم هم متوجه نشدند، مجلس آنها را قبول نكند. تمام مردم موظفند كه در انتخابات حاضر باشند و تحت تأثير هيچ كس قرار نگيرند. بعد از اينكه مشورت كردند كه براى اسلام مفيد است رأى دهند. اگر كسى مورد شك بود و يا اگر كسانى منحرف ، خودشان را معرفى كردند، به آنها رأى ندهند. ما بايد مجلسمان را نگه داريم و كارى كنيم كه براى دولتى خوب اساس باشد. مردم اگر از من گِله دارند، از اسلام سرد نشوند. من خلاف كرده‏ام، به اسلام چه. مردم اگر اسلام را، استقلال و آزادى را، نبودن تحت‌اسارت شرق و غرب را مى‏خواهند، همه در انتخابات شركت كنند و در صحنه حاضر باشند. اگر يك ظالم خلاف كرد، اسلام كه نكرده است. پس بايد كارى كنيم كه ظلم نباشد و ظالم از بين برود.

اگر ديديم در اين دوره خلاف شده و به افرادى ظلم شده بايد تلاشمان را بيشتر كنيم تا خلاف و ظلم را از بين ببريم نه اينكه كنار رويم و از صحنه خارج شويم. زيرا اگر از صحنه خارج شويم ظلم بيشتر مى‏شود. پس بايد اجتماعمان را بيشتر كنيم و بيشتر در صحنه حاضر باشيم. خداوند به شما قدرت و سعادت عنايت فرمايد.

62/11/22

از مسائل بسيار مهمى كه در آينده نزديك با آن مواجه هستيم مسأله انتخابات دوره دوم مجلس شوراى اسلامى است. اين مسأله از جهات مختلف آن قدر حساس و حياتى است كه هر چه درباره آن گفته شود بجاست. گويندگان محترم در هر موقع مناسبى و در هر اجتماعى، در سراسر كشور، خصوصاً در نماز جمعه‏ها، چه ائمه جمعه محترم و چه سخنرانان قبل از خطبه‏ها، جهات مختلف اهميت آن را به ملت گوشزد نموده؛ و خطرات ناشى از سوءجريان آن را كه به سرنوشت ملت و اسلام بستگى دارد با آنان در ميان گذارند. مجلس محلى است كه اكثريت قاطع مسائل مهم كشور بيواسطه يا باواسطه به آن وابسته است. هر چه به سر اين ملت مظلوم در طول زمان، پس از مشروطيت تا دوره آخر انتصابات ستمشاهى آمد، به طور قاطع از مجلسهاى فاسد بود كه ملت در انتخاب نمايندگانش يا هيچ دخالت نداشت، يا دخالت بسيار ناچيزى داشت. روحانيون را يكسره از دخالت بر كنار كردند؛ و با توطئه‏هاى موذيانه و تبليغات مسمومِ مُلهم از غرب، كه توسط روشنفكران و غرب و شرقزدگان خائن يا نفهم صورت مى‏گرفت ، مجلس را در نظر روحانيون و متدينين به گونه‏اى ساخته بودند كه دخالت در انتخابات از معاصى بزرگ و اعانت به ظلم و كفر بود! و روحانيت بكلى از صحنه خارج شد و به انزوا كشيده شد؛ و دست قلدران و شرق و غربزدگان باز شد؛ و كشور را به آنجا كشاندند كه ديديد و ديديم. مع‏الأسف امروز هم آن افكار پوسيده در نادرى از معممين بيخبر از دنيا ديده مى‏شود.

در حالى كه اگر در هر شهرىو استانى چند نفر مؤثر افكار، مثل مرحوم مدرس شهيد، را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحيح پيش مى‏رفت، و قانون اساسى با متمم آن، كه مرحوم حاج شيخ فضل‏اللّه‏ در راه آن شهيد شد، دستخوش افكار غربى و دستخوش تصرفاتى كه در آن شد نمى‏گرديد، و اسلام عزيز و مسلمانان مظلوم ايران آن رنجهاى طاقت‏فرسا را نمى‏كشيدند. به دنبال خروج روحانيون، يا به عبارت ديگر، اخراج آنان از صحنه، عموم متدينين، از هر قشرى از اقشار ، چه فرهنگى، چه كارگرى، چه ادارى و بازارى و چه غير اينها، نيز از دخالت كناره گرفتند يا بر كنارشان كردند؛ و آن شد كه شد.

اكنون ما بايد از آن توطئه‏ها و مفاسدى كه از انزواى متدينين پيش آمد و سيلى‏اى كه اسلام و مسلمين خوردند عبرت بگيريم؛ و بدانيم و بفهميم كه نظام اسلام و اجراى احكام آسمانى آن و مصالح ملت و كشور اسلامى و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگى به دخالت اقشار ملت و بويژه روحانيون محترم و مراجع معظّم دارد. و اگر خداى نخواسته بر اسلام يا كشور اسلامى، از ناحيه عدم دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمه‏اى وارد شود ، يك يك تمام ملت در پيشگاه خداى قهّارِ توانا مسئول خواهيم بود؛ و نسلهاى آينده، كه ممكن است از كناره‏گيريهاى كنونى مورد هزار گونه تجاوز واقع شوند، ما را نبخشند...‌.

و بالجمله، حكومت حكومت اسلام و مردم است؛ و مجلس از مردم است، و رأى نيز از آن مردم است؛ و احدى تحت فرمان مقام يا مقاماتى نيست. لازم به تذكر است كه اهالى محترم هر حوزه انتخابيه فرد يا افرادى را كانديدا نموده، و براى آنان فعاليت صحيح قانونى و شرعى انتخاباتى نمايند. و براى هرچه بهتر و پرشورتر شدن انتخابات هيچ حوزه‏اى براى حوزه ديگر كانديدا تعيين ننمايد. و همچنين صلاحيت و عدم صلاحيت شخص و يا اشخاص كانديدا را تأييد و تصديق ننمايد. دخالت در انتخابات هر حوزه به عهده خود آن حوزه مى‏باشد. و بهتر است كه نمايندگان تمامى اقشار حوزه‏ها براى تعيين فرد يا افراد مورد نظرشان تبادل نظر نمايند. با تمام اين اوصاف، تمامى افراد در صورت دارا بودن شرايط لازم، در تعيين كانديدا و يا كانديدا شدن آزاد و مختارند.

62/12/9

از امورى كه لازم است امروز تذكر بدهم شايد بعد دير بشود ، قضيه انتخابات است. همان طورى كه مكرر من عرض كرده‏ام و سايرين هم گفته‏اند، انتخابات در انحصار هيچ‏كس نيست، نه در انحصار روحانيين است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروههاست. انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات براى تأثير سرنوشت شما ملت است. از قرارى كه من شنيده‏ام در دانشگاه بعض از اشخاص رفته‏اند گفته‏اند كه دخالت در انتخابات، دخالت در سياست است و اين حق مجتهدين است. تا حالا مى‏گفتند كه مجتهدين در سياست نبايد دخالت بكنند، اين منافى با حق مجتهدين است، آنجا شكست خورده‏اند حالا عكسش را دارند مى‏گويند. اين هم روى همين زمينه است، اينكه مى‏گويند انتخابات از امور سياسى است و امور سياسى هم حق مجتهدين است هر‌دويش غلط است. انتخابات سرنوشت يك ملت را دارد تعيين مى‏كند. انتخابات بر فرض اينكه سياسى باشد و هست هم ، اين دارد سرنوشت همه ملت را تعيين مى‏كند، يعنى آحاد ملت سرنوشت زندگيشان در دنيا و آخرت منوط به اين انتخابات است.

اين اين طور نيست كه انتخابات را بايد چند تا مجتهد عمل كنند.

اين معنى دارد كه مثلاً يك دويست تا مجتهد در قم داشتيم و يك صد تا مجتهد در جاهاى ديگر داشتيم، اينها همه بيايند انتخاب كنند، ديگر مردم بروند كنار؟! اين يك توطئه‏اى است كه مى‏خواهند همان طورى كه در صدها سال توطئه‏شان اين بود كه بايد روحانيون و مذهب از سياست جدا باشد و استفاده‏هاى زياد كردند و ما ضررهاى زياد از اين برديم، الآن هم گرفتار ضررهاى ا و هستيم. حالا ديدند آن شكست خورد، يك نقشه ديگر كشيدند، و آن اين است كه انتخابات حق مجتهدين است، انتخابات يا دخالت در سياست حق مجتهدين است. دانشگاهيها بدانند اين را كه همان طورى كه يك مجتهد در سرنوشت خودش بايد دخالت كند، يك دانشجوى جوان هم بايد در سرنوشت خودش دخالت كند. فرق مابين دانشگاهى و دانشجو و مثلا مدرسه‏اى و اينها نيست ، همه‏شان با هم هستند. اينكه در دانشگاه رفتند و يك همچ و مطلبى را گفتند، اين يك توطئه‏اى است براى اينكه شما جوانها را مأيوس كنند.

بيدار باشيد! توجه كنيد! اينها با توطئه‏هايشان مى‏خواهند كار را انجام بدهند، نمى‏توانند با دخالت نظامى‏كار بكنند، اينها مى‏خواهند با شيطنتهايشان كار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شيطنت اين بود كه سياست از مذهب خارج است و بسيار ضرر به ما زدند و ما بسيار ضرر خورديم و آنها هم بسيار نفع بردند. اين مطلب شكست خورده. حالا مى‏گويند كه سياست حق مجتهدين است يعنى، در امور سياسى در ايران پانصد نفر دخالت كنند ، باقيشان بروند سراغ كارشان. يعنى مردم بروند سراغ كارشان، هيچ كار به مسائل اجتماعى نداشته باشند، و چند نفر پيرمرد ملاّ بيايند دخالت بكنند. اين از آن توطئه سابق بدتر است براى ايران. براى اينكه، آن يك عده از علما را كنار مى‏گذاشت، منتها به واسطه آنها هم يك قشر زيادى كنار گذاشته مى‏شوند، اين تمام ملت را مى‏خواهد كنار بگذارد. يعنى نه اينكه اين مى‏خواهد مجتهد را داخل كند، اين مى‏خواهد مجتهد را با دست همين ملت از بين ببرد. بايد دانشگاهيها متوجه باشند كه اگر چنانچه افرادى در دانشگاه هستند كه شيطنت دارند مى‏كنند، اينها را بايد توجه كنندكه گول اينها را نخورند. خودشان دخالت در امور انتخابات بكنند.

انتخابات سرنوشت حتى شمايى كه در آنجا هستيد را تعيين مى‏كند. يك امرى كه سرنوشت آحاد ملت در دست اوست،و ظيفه آحاد ملت است كه در آن دخالت كند، مربوط به يك قشرى، دون قشرى نيست، همه بايد در اين دخالت بكنند. و اين شيطنتهايى كه الآن دارند مى‏كنند، به طورى كه به من گفته‏اند براى مأيوس كردن بعضى از جوانهاى ماست. اين شيطنت را خنثى كنيدو فعال وارد بشويد در انتخابات. مى‏خواهيد خودتان كسانى را تعيين كنيد و انتخاب بكنيد، مى‏خواهيد ببينيد هر قشرى كه مى‏پسنديد حرفهاى آنها را و كانديداى آنها را. شما هم با آنها باشيد. در هر صورت ما بايد از كيد اين خائنين هيچ وقت غافل نشويم. اينها دائماً مشغول نقشه كشى هستند و دائماً مشغول توطئه هستند براى اينكه، آن سيلى‏اى كه از اسلام خورده‏اند اينها، به اين زودى جبران‏پذير نيست. اينها مى‏خواهند و مى‏دانند كه با زور نمى‏شود اين كار را انجام داد. اگر هم يك وقتى مى‏گويند كه ما با زور و نظامى مى‏كنيم، اين بيخود مى‏گويند. خودشان هم مى‏فهمندكه بيخود مى‏گويند. آنها اگر بخواهند كارى بكنند همين از ناحيه خود مردم، از ناحيه دانشگاه، از ناحيه بازار، از ناحيه كارگرها، از ناحيه كارخانه‏ها، از اين جاها مى‏خواهند صدمه بزنند. و شما اگر بخواهيد براى خدا باشد يا براى ملتتان باشد يا براى زندگى خودتان باشد، بخواهيد كه اسير نباشيد بايد همه توجه كنيد و گول اين حرفها را نخوريد و در انتخابات به طور فعال همه دخالت بكنيد. و من اميدوارم كه ان‏شاءاللّه‏ همه موفق بشويد. و اميدوارم كه با سلامت و سعادت به كار خودتان ادامه بدهيد كه كار بسيار عظيمى است و كار بسيار پراهميتى است.

كتابخانه تبيان

نويسنده :

 خميني، روح الله

دوشنبه بیست و هشتم 2 1388 1:1

 نگاهي به انتخابات رياست جمهوري در ايران

طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران تا 1384، جمعاً 25 بار به آراء مردم مراجعه شده است‌. از برگزاري اولين همه ‌پرسي كه 12 فروردين 1358 براي برقراري نظام جمهوري اسلامي در كشور ترتيب يافت‌، تا نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري كه در سوم تير 1384 برگزار شد، 25 بار انتخابات برگزار شده است: رفراندوم جمهوري اسلامي‌، انتخابات مجلس خبرگان‌، انتخابات دو مرحله‌اي هر يك از دوره‌هاي مجلس شوراي اسلامي‌، انتخابات مياندوره‌اي مجلس‌، انتخابات شوراهاي شهري و انتخابات رياست جمهوري و...

طي 26 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌، به طور متوسط سالي يك بار به آراء مردم رجوع شده است‌. حتي شكل‌گيري و پيروزي انقلاب و سقوط رژيم ستمشاهي نيز به نوعي مراجعه به آراء مردم بود. از اين منظر، مردم‌گرايي پديده‌اي است كه عمري به درازاي عمر انقلاب دارد.

از مجموع همه‌پرسي‌ها و انتخابات برگزار شده تا سال 1384، نه مورد آن مربوط به انتخابات رياست جمهوري بود. مردم ايران، روز سوم تير 1384 براي نهمين بار جهت گزينش فردي براي احراز مقام رياست جمهوري به پاي صندوقهاي راي رفتند.

اولين انتخابات رياست جمهوري‌

اولين انتخابات رياست جمهوري در ايران، روز 5 بهمن 1358 به فاصله يك سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي برگزار شد. اين انتخابات در شرايطي برگزار شد كه دولت موقت مهندس مهدي بازرگان استعفا داده و مديريت نظام بر عهده شوراي انقلاب محول شده بود. ابوالحسن بني صدر، سيد احمد مدني‌، حسن حبيبي‌، داريوش فروهر، صادق طباطبائي‌، محمد مكري‌، كاظم سامي و صادق قطب‌زاده كانديداهاي شاخص اولين دوره انتخابات رياست جمهوري بودند. در اين انتخابات از مجموع بيش از 14 ميليون راي مأخوذه، بني‌صدر با بيش از 10 ميليون رأي به عنوان نخستين رئيس جمهوري انتخاب شد.

بني‌صدر فارغ‌التحصيل رشته اقتصاد از دانشگاههاي فرانسه بود. او كه 20 سال از عمر خود را در فرانسه گذرانده بود، در بهمن 1357 با هيئت همراه امام خميني(ره) به تهران آمد و با مصاحبه‌ها و مناظره‌هاي سياسي‌اش چهره‌اي شاخص شد.

رياست جمهوري بني صدر رسماً از 15 بهمن 1358 كه وي در برابر امام خميني(ره) سوگند ياد كرد، آغاز شد. در مراسم تنفيذ رياست جمهوري‌، امام خميني(ره) طي سخناني فرمودند: «من از آقاي بني صدر مي‌خواهم كه مابين قبل و بعد از رياست جمهوري در احوال روحي ايشان تفاوتي ايجاد نشود

امام افزودند: «تنفيذ و نصب اينجانب و رأي ملت مسلمان ايران محدود است به عدم تخلف ايشان از احكام مقدسه اسلام و تبعيت از قانون اساسي‌

با اين حال و عليرغم اين هشدارها، رياست جمهوري بني‌صدر تنها 17 ماه به طول انجاميد. وي در طول اين مدت از يكسو با ميدان دادن به سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و ديگر گروههاي ضد انقلاب سبب تقويت آنان گرديد و از سوي ديگر در برابر اكثر مصوبات مجلس شوراي اسلامي‌، قوه قضائيه‌، شوراي نگهبان و برخي ديگر از نهادهاي برخاسته از انقلاب ايستادگي كرد. با تكروي‌ها، انحصارطلبي‌ها و قانون شكني‌هايي كه بني‌صدر داشت ، ذهن نيروهاي معتقد به انقلاب و امام نسبت به وي بدبين شد؛ همچنين كندي و كارشكني‌هايي كه وي در جبهه‌هاي جنگ تحميلي از خود نشان داد امام و مردم را نسبت به خود نا اميد ساخت. اين عملكرد باعث شد تا امام خميني(ره) طي حكمي وي را از سمت فرماندهي كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران بركنار سازند.

چند روز پس از بركناري بني‌صدر، ساختمان مركزي حزب جمهوري اسلامي توسط عوامل سازمان مجاهدين خلق (منافقين) در جريان يك بمب‌گذاري منفجر شد و آيت‌الله بهشتي همراه با 72 نفر از مسئولان مملكتي به شهادت رسيدند. پس از اين حادثه بني‌صدر تا لحظه فرار از ايران‌، مخفي شد.

امام خميني 10 روز پس از اين حكم، با حكم ديگري بني صدر را از مقام رياست جمهوري نيز عزل كردند. اين حكم در پاسخ به نامه آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي صادر شد.

متن نامه آقاي هاشمي رفسنجاني و پاسخ امام خميني به شرح زير است‌:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌

محضر شريف حضرت آيت‌الله العظمي امام خميني ادامه الله ظله‌

محترما به عرض مي‌رساند مجلس شوراي اسلامي در جلسه مورخ 31/3/1360 پس از بحث و بررسي با حضور 190 نفر به شرح زير: آراء موافق 177 نفر - راي مخالف 1 نفر - آراء ممتنع 12 نفر

در مورد آقاي سيد ابوالحسن بني صدر بر اين قرار گرفت كه آقاي ابوالحسن بني صدر براي رياست جمهوري اسلامي ايران كفايت سياسي ندارد. به موجب اصل 110 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مراتب براي اتخاذ تصميم به خدمت امام عظيم الشان گزارش مي‌گردد.

  • نويسنده :
  •  موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
  • رئيس مجلس شوراي اسلامي‌

    اكبر هاشمي رفسنجاني‌

    بسم الله الرحمن الرحيم‌

    پس از راي اكثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مبني بر اينكه آقاي ابوالحسن بني صدر براي رياست جمهوري اسلامي ايران كفايت سياسي ندارد، ايشان را از رياست جمهوري اسلامي ايران عزل نمودم‌.

    اول تير 1360

    روح الله الموسوي الخميني‌

    بني صدر يك ماه پس از عزل توسط امام خميني(ره)‌، از كشور گريخت‌. وي هفتم مرداد 1360 همراه با مسعود رجوي رييس سازمان مجاهدين خلق (منافقين‌) تهران را به قصد پاريس ترك كرد. فرار بني صدر يك ماه پس از خلع وي از رياست جمهوري توسط امام و 5 روز پس از انتخاب شهيد محمد علي رجايي به رياست جمهوري اسلامي ايران صورت گرفت‌. بني صدر ساعت 22 چهارشنبه هفتم مرداد 1360 با يك فروند هواپيماي بوئينگ 707 به خلباني سرهنگ معزي ـ خلبان ويژه شاه ـ از كشور گريخت‌. معزي در ماه دي 1357 پس از آن كه شاه را به مصر و سپس به مراكش برد، دربازگشت از مراكش با تظاهر به جانبداري از انقلاب اسلامي به ايران بازگشت. بني صدر هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد براي فرار از كشور، سوار بر اتومبيل وانت و ملبس به لباس زنانه بود.

    بني صدر، 5 بهمن 1358 به رياست جمهوري رسيد،20 خرداد 1360 با حكم امام از فرماندهي كل قوا بركنار شد، اول تير 1360 به دنبال تصويب طرح عدم كفايت سياسي در مجلس شوراي اسلامي و به حكم امام خميني(ره) از رياست جمهوري عزل شد و هفتم مرداد 1360 از ايران گريخت‌.

    دومين انتخابات رياست جمهوري‌

    دوم مرداد1360، محمد علي رجايي در جريان دومين انتخابات رياست جمهوري‌، با به دست آوردن بيش از 13 ميليون رأي مردم، دومين رييس جمهوري ايران شد. اين دور از انتخابات در شرايطي برگزار شد كه يك سال از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران مي‌گذشت و بخشهايي از غرب و جنوب تحت اشغال متجاوزين عراقي بود. از يكسو حذف بني صدر، به جبهه‌هاي راكد شده جنگ تحرك تازه‌اي بخشيده بود و روحيه و قدرت مقاومتي نيروهاي ايران در برابر دشمن افزايش يافته بود، و از سوي ديگر نيروهاي معتقد به خط امام در عرصه داخلي جان دوباره يافته بودند. در چنين شرايطي محمد علي رجايي توانست با فاصله زيادي سه رقيب ديگر خودـ عباس شيباني‌، حبيب الله عسگراولادي و علي اكبر پرورش ـ را با به دست آوردن بيش از 13 ميليون از مجموع 7/14 ميليون آراء اخذ شده، پشت سرگذارد. محمد علي رجايي كه چهره فرهنگي و از معلمان باسابقه آموزش و پرورش تهران بود، ابتدا وزارت آموزش و پرورش را عهده‌دار شد و سپس در 1359 ش. به نمايندگي مردم تهران وارد مجلس شوراي اسلامي شد. او در 18 شهريور 1359 به نخست وزيري و پس از عزل بني صدر به رياست جمهوري رسيد. اما اين مسئوليت تنها يك ماه دوام آورد و در هشتم شهريور 1360 محمد علي رجايي همراه با محمد جواد باهنر ـ نخست وزيرـ بر اثر انفجار بمبي كه در ساختمان نخست وزيري كارگذارده شده بود، به شهادت رسيدند. اين حادثه از جمله حوادث تروريستي سال 1360 بود كه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) مرتكب مي‌شدند. حادثه هشتم شهريور، دو ماه پس از حادثه هفتم تير به وقوع پيوست‌. رجايي و باهنر، هر دو هنگام شهادت 48 سال داشتند. باهنر نيز طي 5/2 سالي كه از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذشت، مسئوليتهايي از جمله عضويت در شوراي انقلاب‌، نمايندگي مردم كرمان در مجلس خبرگان‌، نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي‌، وزارت آموزش و پرورش و دبير كلي حزب جمهوري اسلامي را برعهده داشت. او پس از انتخاب محمد علي رجايي به رياست جمهوري، به نخست وزيري جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

    سومين انتخابات رياست جمهوري‌

    سومين دوره انتخابات رياست جمهوري نيز در شرايطي برگزار شد كه كشور در اوج بحران سياسي قرار داشت‌. تداوم جنگ تحميلي و نياز نيروهاي جبهه به حمايتهاي لجستيكي، انساني و همچنين تشديد ترورهاي كور منافقين عليه مردم عادي كوچه و بازار دو بحران عمده كشور بود. نامزدهاي اين دوره از انتخابات عبارت بودند از: ‌آيت‌الله سيد علي خامنه‌اي‌، سيد علي اكبر پرورش‌، حسن غفوري فرد و سيد رضا زواره‌اي. آيت‌الله خامنه‌اي در اين انتخابات كه دهم مهر 1360 برگزار شد، در شرايطي به پيروزي رسيد كه 3 ماه پيش از آن خود در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد عوامل سازمان مجاهدين خلق قرار گرفته و از ناحيه دست و سينه به شدت مجروح شده بود. وي در اين انتخابات توانست از مجموع 8/16 ميليون رأي ماخوذه، بيش از 16 ميليون راي را از آن خود سازد و بالاترين درصد آرأ مردم را در جريان نه مرحله انتخابات رياست جمهوري به خود اختصاص دهد. آيت الله خامنه‌اي كه در سالهاي پس از پيروزي انقلاب مسؤوليتهايي چون عضويت در شوراي انقلاب‌، نمايندگي امام در شورايعالي دفاع‌، امامت جمعه تهران و نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را بر عهده داشت‌، دو دوره چهار ساله در سمت رياست جمهوري خدمت كرد.

    چهارمين انتخابات رياست جمهوري‌

    چهارمين دوره انتخابات رياست جمهوري، 25 مرداد 1364 برگزار شد. آيت الله خامنه‌اي‌، حبيب الله عسگر اولادي و سيد محمود كاشاني‌، نامزدهاي اين دور از انتخابات بودند. در اين دور از انتخابات نيز آيت‌الله خامنه‌اي با كسب بيش از 12 ميليون از مجموع 2/14 ميليون راي ماخوذه به رياست جمهوري انتخاب شدند.

    ايشان در اين 8 سال سفرهاي متعددي به كشورهاي خارجي داشت‌. نطق سال 1366 ايشان در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل‌، بويژه در نشان دادن مظلوميت جمهوري اسلامي و توطئه‌هاي استكبار عليه انقلاب اسلامي سهم بسزايي داشت‌.

    از مهمترين رويدادهاي دوره دوم رياست جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي، مي‌توان به پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل كه 26 تير 1367 به وقوع پيوست و رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در 14 خرداد 1368 اشاره كرد. در پي اين رويداد آيت‌الله خامنه‌اي توسط مجلس خبرگان رهبري‌، جانشين حضرت امام(ره) شد. اين واقعه كمتر از 2 ماه پيش از برگزاري پنجمين دوره انتخابات رياست جمهوري رخ داد.

    پنجمين انتخابات رياست جمهوري

    آقاي هاشمي رفسنجاني چهارمين رئيس جمهور ايران بود كه در جريان برگزاري پنجمين انتخابات رياست جمهوري به اين سمت انتخاب شد. در اين انتخابات كه ششم مرداد 1368 برگزار شد، وي از مجموع 4/16 ميليون راي ماخوذه 5/15 ميليون راي مردم را به خود اختصاص داد. تنها رقيب هاشمي رفسنجاني در اين دور از انتخابات‌، عباس شيباني بود. آقاي هاشمي رفسنجاني پس از پيروزي انقلاب از سوي حضرت امام(ره) به عضويت شوراي انقلاب درآمد و از همان بدو امر جزو شوراي موسسين حزب جمهوري اسلامي شد. او در چهارم خرداد 1358 از يك سوء قصد توسط گروهك فرقان جان سالم به در برد. وي پيش از احراز مقام رياست جمهوري، سه دوره رييس مجلس شوراي اسلامي بود.

    ششمين انتخابات رياست جمهوري

    ششمين انتخابات رياست جمهوري، 21 خرداد 1372 برگزار شد و طي آن آقاي هاشمي رفسنجاني از 7/16 ميليون راي ماخوذه، 5/10 ميليون آن را به خود اختصاص داد. احمد توكلي‌، عبدالله جاسبي و احمد طاهري‌، نامزدهاي مطرح اين دور از انتخابات رياست جمهوري بودند. آقاي هاشمي رفسنجاني تا زمان برگزاري هفتمين انتخابات رياست جمهوري‌، در اين سمت باقي ماند و سپس در پايان دو دوره رياست جمهوري‌، از سوي رهبر انقلاب به رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزيده شد.

    هفتمين انتخابات رياست جمهوري

    هفتمين انتخابات رياست جمهوري، دوم خرداد 1376 برگزار شد. آقايان سيدمحمدخاتمي‌، علي‌اكبر ناطق نوري‌، سيد رضا زواره‌اي و محمد محمدي ري شهري نامزدهاي اين دوره از انتخابات بودند. در اين انتخابات آقاي سيد محمد خاتمي از مجموع 29 ميليون و 76 هزار و 70 راي ماخوذه، 20 ميليون و 78 هزار و 178 راي مردم را به دست آورد.

    برگزاري اجلاس سران كشورهاي اسلامي در تهران در آذر 1376، برگزاري انتخابات سراسري سومين مجلس خبرگان در اول آبان 1377، انتخابات شوراهاي شهري در هفتم اسفند 1377، انتخابات بيستمين دوره مجلس شوراي اسلامي در 29 بهمن 1378، و حادثه «11 سپتامبر امريكا» از رويدادهاي عمده دور اول رياست جمهوري آقاي خاتمي بود.

    هشتمين انتخابات رياست جمهوري

    هشتمين انتخابات رياست جمهوري، روز 18 خرداد 1380 برگزار شد. در اين دور آقايان سيدمحمدخاتمي‌، احمد توكلي‌، علي شمخاني‌، عبدالله جاسبي‌، حسن غفوري فرد، منصور رضوي‌، شهاب الدين صدر، علي فلاحيان و مصطفي هاشمي طبا نامزدهاي مطرح بودند. در اين دور از انتخابات نيز آقاي خاتمي توانست از مجموع 28 ميليون و 86 هزار و 507 راي ماخوذه در داخل كشور و 73 هزار و 889 راي ماخوذه در شعبه‌هاي خارج از كشور، با 21 ميليون و 659 هزار و 53 راي به عنوان هشتمين رئيس جمهور ايران برگزيده شود. حمله امريكا به عراق و افغانستان و ساقط شدن صدام و طالبان دراين دو كشور، برگزاري هفتمين دوره انتخابات مجلس ـ اسفند 1382ـ و خودكفايي گندم در سال 1383 ش. از مهمترين رويدادهاي دوره دوم رياست جمهوري آقاي خاتمي بود.

    نهمين انتخابات رياست جمهوري

    نهمين انتخابات رياست جمهوري، در دو مرحله و در روزهاي 27 خرداد و 3 تير 1384 صورت گرفت‌. آقايان محمود احمدي نژاد، علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني‌، مهدي كروبي‌، محمدباقر قاليباف‌، مصطفي معين و علي لاريجاني نامزدهاي اين دوره بودند. محمود احمدي‌نژاد و علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني به دور دوم انتخابات راه يافتند. در دور دوم آقاي محمود احمدي‌نژاد از مجموع 27 ميليون و 959 هزار و 253 راي، 782/248/17 راي را از آن خود ساخت و به عنوان نهمين رئيس جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

    منبع : كتابخانه تبيان

    يکشنبه بیست و هفتم 2 1388 23:16
     
    • یاشارسان
    • نازلی بالا گوزل گلستاندا یاشارسان
    • گیجه گوندوز یازوب اوز شعروی سن
    • او گلستاندا بیتن لاله لره قاش گوز آتارسان
    • هدفون گر بیوک اولسا اولاجاق اقتدارون
    • رویاده کی سن منزلووه تز چاتاجاقسان
    يکشنبه بیست و هفتم 2 1388 13:10
    • می بینم
    • تو را همواره می بینم
      تو را همواره با صفا می بینم
      تو را در گردش ایام و روزگار با حیا می بینم
      تو را در کنج تنهایی سر افراز می بینم
      تو را در عشق بهار می بینم
      تو را در راه تند رو می بینم
      تو را در دامن مادر پاک می بینم

      تو را در دوستی رازدار می بینم

      تو را با غمها آشنا میبینم
      تو را با هنر یکجا می بینم
      تو را در شعرت زیبا می بینم
      تو را در رودخانه غیر ممکن ممکن می بینم
      تو را غمخوار یار می بینم
      تو را اسرار راز می بینم
      تو را با قهر آشتی میبینم
      تو را در تنهایی با جمع می بینم
      تو را در ظلمت بینا می بینم
      تو را شایسته شعر میبینم
      تو را رویایی در پرواز می بینم
      تو را با خدا می بینم
    يکشنبه بیست و هفتم 2 1388 12:50
    • برگی برای نوشتن
    • سالیان سال است قلم را بر می دارم
    • و روی ورقه های سفید
    • کلماتی را پشت سر هم ردیف می کنم
    • صفحات پر می شوند
    • از سرتا پای ورقه ها را نوشته ام
    • مروری می کنم
    • برگه ای را پاره می کنم
    • و باقی نوشته ها را در بایگانی می گذارم
    • در فرصتهای پیش آمده
    • دو باره می خوانم
    • برگه ای دیگر که نوشته هایش برایم غریب است پاره می کنم
    • و این کار تکرار می شود
    • سالیان سال است که من هنوز نوشته هایم را پاره می کنم
    • و هنوز هم می نویسم
    • برگهای سفید کاغذ در انتظار کلماتی هستند
    • که از مغزم خطور می کند و تازه متولد شده اند
    • با قلم روی ورق کاغذ سر می خورند
    • در انتظار زندگی بر روی این کاغذ سفید
    • و من روزی دیگر آن را می خوانم
    • اگر آن روز آن برگ نوشته را پاره نکنم
    • روزی دیگر به سراغش خواهم رفت
    • و پاره خواهم کرد
    • چیزی دلم را آرام نمی کند
    • بدنبال نوشته هایی هستم
    • که روح در آن جریان داشته باشد
    • روح عشق روح زندگی
    • روح عظمت روح اقتدار
    • روح شهامت روح شجاعت
    • روح گذشت روح ایثار
    • روح خدا
    • اما نوشته های من غم غربت دلتنگی ناکامی
    • ناله نفرین بدبختی رسوایی حرام بدبینی نکوهش را به همرا ه دارد
    • می ترسم این نوشته هایم جز من دیگران را نیز بیازارد
    • با افسوسی غمبار با امیدی تازه قلم به دست می گیرم
    • و زمانی میرسد دوباره می نویسم
    • و باز نه باید که اصلاح کنم
    • من باید بنویسم
    • تمامی کلمات حق زندگی دارند
    • من باید حرفها ی دلم را به نقش در آورم
    • و رویاهای شیرینم را زندگی بخشم
    يکشنبه بیست و هفتم 2 1388 12:47
    X